جدول جو
جدول جو

معنی اشتلم کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اشتلم کردن
(لَ)
ظلم و تعدی کردن و داد و بیداد کردن و بتندی و زور چیزی گرفتن. و رجوع به اشتلم شود
لغت نامه دهخدا
اشتلم کردن
گرفتن چیزی بزور، لاف زدن از پهلوانی، تندی کردن خشونت ورزیدن، تعدی کردن اعمال زور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اشتلم کردن
((~. کَ دَ))
خشونت ورزیدن
تصویری از اشتلم کردن
تصویر اشتلم کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشکلک کردن
تصویر اشکلک کردن
چوب لای انگشتان متهم گذاشتن و فشار دادن تا به جرم خود اقرار کند، اشکلک دادن
فرهنگ فارسی عمید
(خُ دَ / دِ فُ کَ دَ)
اشتلم کردن. رجوع به شتلم و اشتلم کردن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ باثْ ثَ)
پاره های نی بزیر ناخنها فروبردن شکنجه را. چوب میان انگشتان گذاشتن و فشردن و این نوع عقوبت در روزگار استبداد متداول بود. رجوع به اشکلک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشکله کردن
تصویر اشکله کردن
گذاشتن اشکله لای انگشتان متهم وفشار دادن تا بجرم خود اقرار کند
فرهنگ لغت هوشیار